داستانک 

✍ امید در اوج ناامیدی

نگاهی به باقیمانده آب و غذا کرد، دیگر چیز زیادی نمانده بود. با اینکه این چند روز به اندک آبی قناعت کرده تا نوزادش تشنه نماند. 
نگاهی به بیابان بی آب و علف اطراف خود کرد. به یاد روزی افتاد که به احترام همسرش، سخنش رو با دل و جان گوش داده بود و راهی این سفر طول و دراز شده بود. همسرش نیز برایش احترام خاصی قائل بود او را در این سفر همراهی کرد ولی بعد از مدت کوتاهی برای امر مهمی تنهایشان گذاشته بود
به یاد روزهای خوشی که در کنار همسر مهربانش بود افتاد، همسری مهربان که هیچگاه محبت و احترام را از او دریغ نکرده بود. با یادآوری خاطرات شیرین، لبخندی بر لبانش جاری شد. به یاد هم شویش افتاد که چقدر موجب آزار و اذیت او بود و نسبت به او حسادت می ورزید.

با گریه نوزاد خاطرات گذشته را کناری زد و طفلش را به بغل گرفت،  او را بی نهایت دوست داشت. فکر نمی کرد مادری باشد که بیشتر از او فرزندش را دوست داشته باشد. چند روز گذشت و دیگر نه آبی و نه غذایی برایش مانده بود.

چشمانش از تشنگی کم سو شده بود، با همان چشم کم سو از راه دور بالای کوه چیزی شبیه آب دید، با تمام تلاش خود را به آنجا رساند اما دریغ از قطره ای آب، از همان بالا به صحرای خشک نگاه و در دل با خدا نجوا کرد که نوزادش از تشنگی تلف نشود، ناگهان درخششی شبیه انعکاس آب بالای کوه دیگری که روبرویش بود مشاهده کرد.

با شتاب و عجله خود را به آنجا رساند اما اثری از آب نبود. دوباره انعکاس نوری از کوه روبروی خود دید، برای یافتن آب به آنجا رفت و این رفت و آمد بین دو کوه هفت بار تکرار شد. 

مادران همیشه تاریخ، اینگونه بودند خود را ندیدن و فرزند را دیدن، از خودگذشتن و به فرزند رسیدن. بعد از هفت دور عشق، با ناامیدی نگاهش به طفلش افتاد از زیر پای نوزادش آب جاری شده بود از گونه هایش اشک شوق روان شد و همان جا به سجده شکر رفت. 

داستان سعی هاجر، حکایت امید است. درس امید در اوج ناامیدی برای امت ابراهیم.

✍ نویسنده ط: میم


* امید از نظر آیات و روایات

امام علی(علیه السلام) در گفتاری حکیمانه راه امیدوارى را به روى همه گشوده است مى فرماید: «در شگفتم از کسى که نومید مى شود در حالى که استغفار با اوست»; (عَجِبْتُ لِمَنْ یَقْنَطُ وَمَعَهُ الاِْسْتِغْفَارُ).
(حکمت 87 نهج البلاغه)

انسان ها در برخورد با سختی ها دو دسته اند. عده ای تلاش می کنند اگر به هدف خود نرسند خیلی زود مأیوس می شوند. دسته ای دیگر کسانی هستند که اگر چه با موانعی روبرو می شوند؛ ولی هیچگاه دست از تلاش برنمی دارند و ناامید نمی شوند. 

یکی از علت‌های مهم این دو شیوه برخورد این است که گروه اول تنها رسیدن به خواسته خود را در گرو اسباب مادی و طبیعی می دانند، وقتی می بینند از آن اسباب دیگر کاری بر نمی آید دست از تلاش برمی دارند ولی گروه دوم اسباب و امکانات را یک وسیله خدادادی می دانند، با وجود به کار بردن این اسباب اما تنها به خدا امید بسته اند و همه امور خود را به او واگذار کرده اند.

* درمان یأس و ناامیدی

1- تقویت ایمان و باورهای مذهبی

2- توجه به آیات رحمت و مغفرت 

خداوند درهاى توبه و استغفار را به روى بندگانش گشوده و آنها را به رحمت خود امیدوار ساخته است و فرمود: «(قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ); اى بندگانى که راه اسراف به خود را درپیش گرفته اید و مرتکب گناهان شده اید از رحمت خداوند مأیوس نشوید، چرا که او همه گناهان (توبه کنندگان) را به یقین او آمرزنده مهربان است». 
(زمر، آیه 54 )

3- توجه داشتن به این امر که هر چیزی در مقابل قدرت نامتناهی خداوند کوچک و ناچیز است.

4- توجه به نقاط مثبت زندگی و موفقیت ها

5- معاشرت با افراد موفق و امیدوار

6- شرکت در مجالس معنوی همچون دعا و توسل

7- توجه به الگوهای جاویدان؛ همچون امیدواری حضرت یعقوب در فراق یوسف، امیدواری هاجر در یافتن آب و ...

(محمود اکبری، بیماریهای اخلاقی و درمان های قرآنی ص 90 )

✍ برگرفته شده از معارف اهل بیت(علیهم السلام)