✍ مردی از تبار پاکان

امین و دوچرخه. 🙆‍  🚲

امین: 🙎‍
بابایی ممنون که دوچرخه ام رو درست کردی.
پدر: 
خواهش می کنم عزیزم.
امین: 🙎‍
مامانی حیاط رو تمیز کردم، آب حوض رو عوض کردم، دیگه کاری نداری؟ 
مادر: 👱‍
ممنون پسرم. نه قربونت بشم.
امین:🙎‍
پس من می رم  تو حیاط پیش خوش رکاب
دوچرخه: 🚲
امین جوون منتظر کسی هستی؟
امین:🙎‍
چطور مگه خوش رکاب؟
دوچرخه: 🚲
نمیدونم احساس می کنم بیقراری؟ چشم به راهی؟
امین: 🙎‍
ممنون که به فکرمی.
دوچرخه: 🚲
چند وقتیه حال و هوات یه جوریه!
امین: 🙎‍
مثلا چه جوری؟
دوچرخه: 🚲
نمیدونم چطور بگم ؟ ببین چند وقتیه بیشتر تو فکری، روزای جمعه  خاص تر میشی، سنگ تموم می ذاری، حیاط رو آب و جارو می زنی آب حوض رو عوض می کنی، حموم که می ری، بعدش تمیز و آراسته میایی تو حیاط انگار آماده شدی بری جایی. کنارم میایی ولی جایی نمی ری. شوقی همراه با بیقراری داری، انگار چشم انتظار یک مهمون عزیز هستی؟
امین: 🙎‍
آره خوش رکاب از خدا پنهون نیست از تو هم نباشه. از اون روزی که مامانم اون حرفا رو زد، خیلی تو فکرش می رم.
دوچرخه: 
مامانت چی گفته؟ تو فکر کی می ری؟
امین: 🙎‍
چند وقت پیش همونطور که کنترل تلویزیون دستم بود، این شبکه و اون شبکه می زدم، یدفعه شبکه افق اومد، دیدم مجری یک برنامه داره از منجی میگه. منم از مامان پرسیدم: مامانی منجی به چه معناست؟
مامان👱‍ گفت: پسرم منجی یعنی نجات دهنده؛ یعنی یه منجی و نجات دهنده به زودی میاد و همه رو نجات میده از ظلم، بدبختی، فساد و گناه. 
بعد گفت: پسرم همه مردم جهان منتظر اومدن منجی هستن. البته از نظر ما شیعیان، منجی همون امام دوازدهم حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
خوش رکاب به مامانی گفتم: چقدر دنیا قشنگ میشه وقتی او بیاد، میشه یه کاری بکنم زود بیاد؟
بعد مامان 👱‍ گفت: آره عزیزم. باید آماده باشیم، کارای خوب انجام بدیم، گناه نکنیم، منتظرش باشیم و برای اومدنش دعا کنیم.
این بیقراری های من به خاطر همینه منتظرم که بیاد، چشم به راهشم. روزای جمعه که میشه این بیقراری دو چندان میشه چون مامان 👱‍ گفت: روز جمعه روز ظهوره. 

✍ به قلم ط: میم